چرا GTA 6 باید مانند GTA 4 به سراغ داستان مهاجران برود؟
نقد جامعه آمریکا در بازیهای راکستار با GTA IV که تصویری بود از امتیازات اضافه شهروندان آمریکایی و بیعدالتیها نسبت به مهاجران به اوج خود رسید.
چرا GTA 6 باید مانند GTA 4 به سراغ داستان مهاجران برود؟
پس از اینکه Grand Theft Auto 5 بار دیگر رکورد جدیدی از خود ثبت کرد و به فروش ۱۶۰ میلیون نسخهای رسید، ( فروشی بیشتر از کل مجموعه Assassins Creed و Resident Evil!! اینکه احتمالاً با عرضه نسخه نسل نهمی بازی در مارس (اواخر اسفند) به فروشی بیشتر هم خواهد رسید) راکستار توسعه نسخه بعدی مجموعه Grand Theft Auto را تایید کرد. البته که از سالها پیش توسعه این بازی گزارش شده و بر همه مسلم بود که راکستار این سری سودآور را به هیچ وجه رها نخواهد کرد.
Grand Theft Auto 5 هنوز هم بین گیمرها محبوب مانده، با اینکه یک دهه از عرضه آن می گذرد! مواردی مانند بهروزرسانی ثابت و مداوم بخش چند نفره به همراه مادهای رولپلی شگفت انگیز، تبدیل به نقطه اتکای GTA 5 در طول این سالها شده البته که نباید سهم بخش داستانی جذاب بازی را هم نادیده گرفت که برای اولینبار سه کاراکتر قابل بازی داشت و داستان جالبی تعریف میکرد.
با اینکه Grand Theft Auto 5 در طعنه آمیزی معروف سری به شدت موفق ظاهر شد اما نتوانست کاراکتر پردازی جذاب نسخه قبلی این سری را تکرار کند. شاید همه با این موضوع موافق نباشند ولی هیچکدام از بازیهای سری Grand Theft Autoنتوانست به خوبی Grand Theft Auto 4 در شخصیت پردازی و داستان سرایی ظاهر شود. بسیاری از شخصیت های Grand Theft Auto 5 ماندگار نیستند و فقط به خاطر نقد جامعه آمریکا به یاد آورده میشوند اما Grand Theft Auto 4 با تعادلی که بین طعنه آمیزی و انگیزهبخشی برقرار کرد، توانست پیچیدگی خاصی در بازی ایجاد کند
در نسخه های پیشین، این سری خیلی تمایلی به موشکافی و مسخره کردن فرهنگ جامعه آمریکا (آن هم با این شدت) نداشت. این سطح از پیچیدگی روایی بعدا در Red Dead Redemption دیده شد که در نسخه بعدی این سری هم شاهد این موضوع بودیم و در اواخر دهه 2000، هر دو بازی راکستار به خاطر روایت جذاب ستایش شدند. بازیهایی مثل Grand Theft Auto 3، Vice City و San Andreas کمپینی کلیشهای و احمقانه داشتند و فقط در سدد جذب مخاطب بودند. گیمپلی سری Grand Theft Auto همیشه بازیکن را به خشونت مفرط تشویق میکند و داستان بازی بر این اساس بنا میشود.
Grand Theft Auto 4 هم مشابه روندی مشابه بازیهای قبلی دارد البته که داستان سفر «نیکو بلیک» بالا و پایینهای بیشتری در مقایسه با بقیه دارد. این بار بازی به جای اینکه تمرکز خود را بر روی یکی از متولدین و یا شهروندان آمریکا بگذارد سراغ مهاجری صرب رفته که در اواخر دهه 2000 به Liberty City آمده و گذشته عجیبی در جنگ یوگسلاوی دارد. «نیکو بلیک» با این تجربه جنگید و کمکم با توانست با این قضیه کنار بیاید البته که همچنان درگیر عذابوجدان بوده و دست از آینده خود برداشته بود. در همین حال او برای باندهای خلافکاری اروپایی مختلفی کار میکرد تا اینکه دچار مشکلات جدیدی شد.
«نیکو» سوار بر یک کشتی باری به مقصد Liberty City سفر کرد و امیدوار بود که با پسرعموی خود «رومن» بتوانند زندگی جدیدی آغاز کنند و فصلی جدید در زندگی پرمخاطره خود بسازد. البته که «رومن» تنها انگیزه نیکو برای سفر به آمریکا نبود. او در پی انتقام هم بود میخواست که دو نفر دیگر را بیابد و مرحمی برای زخم عمیق خود بیابد. به علاوه، نیکو با یک قاچاقچی به اسم «بولگارین» کار میکرد و در طی یکی از معاملهها یکی از کشتیهای او غرق میشود و او «نیکو» را مقصر میداند.
هیچکدام از کاراکترهای Grand Theft Auto 5 نتوانستند تجربه شنیدن داستان «نیکو» را تکرار کنند. داستان Grand Theft Auto 5 در حقیقت ارجاعی به فیلمهای دهه 80 بود که بخش اعظمی از آن شامل سرقتهای بزرگ برای پولهای کلان میشد. تعدد این مراحل و همان چاشنی طنز و نقد همیشگی سری Grand Theft Auto، داستان بازی را در خدمت محیط دیوانهوار و هیجانانگیز Grand Theft Auto 5 قرار میدهد. البته که در جریان خلق این محیط جذاب و صحنههای اکشن، داستان بازی در نهایت به دست فراموشی سپرده شد.
در مقایسه با داستان Grand Theft Auto 4، روایت نسخه پنجم و شخصیتپردازی بازی بسیار کمرنگتر است. اکثر شخصیتهای اصلی در کمپین Grand Theft Auto 5، به جز «فرانکلین» و «لامار»، خیلی دوستداشتنی نیستند. «ترور» روایتی عمیق از یک دیوانه مرزنشین دارد و داستان مشکلات «مایکل» و رابطه ضعیفش با خانواده خود بیشتر جنبه طنز دارد و کمی از واقعیت به دور است. به ندرت هر سه کاراکتر بازی رابطه پویایی با یکدیگر برقرار میکنند که شاید به داستان اصلی آسیب نزند، اما وجود آن در برخی صحنهها احساس میشود.
نسخه جدید Grand Theft Auto باید به بازیکنان خارج از ایلات متحده دید زندگی در آمریکا با همه افراط و تفریطها را بدهد و مانند داستان «نیکو» همیشه از دریچه نقد و کنجکاوی روایت شود. دنبال کردن «رویای آمریکایی» موضوعی تکراری برای سری Grand Theft Auto است، اما در هم شکستن امید «نیکو» با پیشرفت داستان بازی، موضوعی بسیار جالبتر از Grand Theft Auto 5 دارد. تا به حال هیچ نسخهای از سری مانند نسخه چهارم، تا این حد شبیه جامعه آمریکا نبوده و روند تکامل شخصیتی «نیکو» داستان بازی را کامل میکند.
رابطه «نیکو» با «رومن»، «لیتل جیکوب»، «پکی»، «مالوری» و «دواین» لحظات عمیقتر و جذابتری در مقایسه با کاراکترهای Grand Theft Auto 5 خلق میکند و شخصیتهای پرداختهتری ارائه میکند. زندگی آشفته «رومن» به «نیکو» کمک میکند تا سریعتر وارد جرمهای سازمانیافته پیچیده شود، «لیتل جیکوب» که بعد از چندین پروژه مشترک به «نیکو» وفادار میماند و «دواین» که از معدود افرادی است که میتواند زخمهای روحی و پوچگرایی «نیکو» پس از جنگ را درک کند. در Grand Theft Auto 5 به ندرت شاهد خلق چنین لحظاتی بین کاراکترها ،البته بدون تعقیب و گریز، هستیم که از ماندگاری داستان بازی میکاهد.